کد مطلب:234365 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158

نیروی روان
و اعلم ان قوة النفوس تابعة لا مزجة الابدان.

و بدان كه نیروی روانها پیر و مزاجهای بدنها است.

نفوس جمع نفس است - گاهی اطلاق بر روح بخاری می شود كه بآن خون در جریان و قلب در ضربان و بدن دارای حركت و حرارت است.

گاهی مقصود از نفس روح حیوانی است كه به آن چشم می بیند و گوش می شنود حواس محسوسات خود را تشخیص می دهد و گاهی منظور از آن روح ارادی است كه آنرا روح حیوانی نیز می گویند:

دست می گیرد، پای می رود، زبان می گوید و مانند آن. گاهی مراد از نفس روح انسانی است كه حكما از آن بنفس ناطقه كلیه تعبیر می كنند در هر صورت هر كدام از انواع نفوس كه باشد تابع مزاج و ساختمان بدنست.

می گویند پیش از خلقت بدن روح وجود نداشت بعد از پیدایش تن روح در او ایجاد شد این یك نحوه تبعیت است. بگفته ی دیگر روح قبل از بدن موجود بود ولی بعد از پرداختن تن به او تعلق پیدا كرد و مانند مرغی اسیر آن قفس شد و این نیز یك نحوه تبعیت است.

بهر اندازه ای كه مزاج سالمتر باشد نیروی روان در او كاملتر است: دست بهتر می گیرد، پای بهتر می رود، زبان بهتر می گوید، حواس پنجگانه بهتر و كاملتر احساس می كنند و حواس باطن نیز بهتر محسوسات خود را درك می نمایند. این نیز یك نحوه پیروی است.



[ صفحه 187]



ممكنست كه مقصود پیروی قوت اراده و اختیار باشد.

یعنی هر اراده و اختیاری تابع ساختمان بدن و چگونگی مزاج است. امكان دارد كه مراد از قوه ی نفوس قدرت تفكر و ادراك كلیات باشد.

یعنی هر كس بمقتضای تركیب بدن و كیفیت مزاج تن خود فكر می كند و می فهمد.

بعید نیست كه همه اینها مقصود باشد یعنی هر كس بتناسب بدنی كه دارد جانی پیدا می كند و بهمان تناسب قدرت و حركت دارد بهمان اقتضا احساس می كند فكر می كند و ادراك می نماید.

بدن ما از عناصر و مواد بسیاری تشكیل شده و چون تحت تأثیر عواملی دائما در تحلیل است عناصر تركیبی خود را از دست می دهد.

بوسیله ی غذا كمبود آن عناصر جبران می شود بنابراین بدن امروز ما غذائی است كه دیروز خورده ایم.

فرزندان ما یعنی چشم و گوش و دست و پا و فكر و احساس و اراده آنها هر چه هستند غذای قبلی ما بوده اند و ما هم هر چه هستیم غذای قبلی دیگران بوده ایم، باری از مقصود دور نرویم برای اینكه بدانید تا چه اندازه نیروی نفسانی تابع مزاج جسمانی است چند نمونه یاد می كنیم:

آیا قدرت و زور تابع بدن نیست؟ آیاهر چه بدن قوی تر باشد زور بیشتر نیست؟

آیا چنین نیست كه امتلاء معده یا گرسنگی خصوص عطش زیاد نور چشم را كم می كند؟ غلبه ی صفراء شیرینی را بكام ما تلخ می گرداند.



[ صفحه 188]



زكام و نزله ما را از بویائی و شنوائی كامل محروم می سازد، تب و نوبه حس لامسه ما را باشتباه می اندازد بطوریكه در هوای سرد احساس گرما كنیم و در هوای گرم احساس سرما بنمائیم - شرب خمر نظم دستگاه تفكر را بر هم می زند و مست را در صف دیوانگان می برد شخصی كه امتلاء معده دارد و یا به تب شدیدی مبتلا است خلاف واقع تصور و قضاوت می كند.

مزاجی كه بر اثر خوراكیهای ثقل اختلال پیدا كرده موجب خوابهای پریشان و بدبینی های بی ملاك است و بعكس آنكه غذای سبكی خورده رؤیائی شیرین و تخیلاتی دلپسند دارد.

كسانیكه صفرا در مزاجشان غلبه كرده اشیاء را متمایل برنگ زرد می بینند، دقیق و باریك بین می شوند، زیاد عصبانی می گردند، غالبا در خواب می بینند كه از جاهای بلند پرت می شوند و این تخیل در بیداری نیز به آنها دست می دهد.

كسانیكه سودا بر مزاجشان غالب باشد احساساتی رقیق پیدا می كنند همتی بلند و خیالاتی بالاتر از حد امكان در سر خود می پرورند اكثرا خواب می بینند كه در آسمان پرواز می كنند، سوار مركب های بادپیما هستند، در بیداری نیز این خیالات برایشان مجسم می شود، بنظرشان می آید كه با ملئكه حرف می زنند روی آب و در هوا راه می روند بدون اینكه دیگران از دعاوی آنها چیزی درك كنند و شاهدی بر صدق مدعای آنها بیابند.



[ صفحه 189]